وصایای تحریف‌شده

می‌گویم دون‌ژوآنیسم از فقدان والدِ جنسِ مخالف می‌آید. می‌گویم آدمِ دون‌ژوآن به سببِ نداشتنِ والدِ جنسِ مخالف، یا در دسترس‌نبودنش، یا هرجور گیر و گوری دیگری در بچه‌گی، الگوی ثابتی از جنسِ مخالفِ مورد پسندش ندارد. همین است که هی از این شاخه به آن شاخه، از این آغوش به آن آغوش می‌پرد. می‌گویند آن امنیتِ عاطفی/ پیش‌جنسی که باید می‌گرفته از والدِ جنسِ مخالفش در خردسالی، نگرفته. این است که تمام عمر می‌گردد دنبالِ زنی/ مردی که تکمیلش کند. می‌گویم آدمِ دون‌ژوآن تنهاست. غریب است در زمانه. بی‌کس است. می‌گویم به خودت نگیر ایرما. این جور آدمی پیوسته دارد انتقام می‌گیرد از آدم‌ها. انتقامِ کودکیِ ناامنش را. می‌گویم این‌ آدم، دارد می‌گردد مدام دنبال آن آغوش امنی که به‌ وقتش نداشته. می‌گویم از بس نگران است که طرفش را دوباره و دوباره از دست بدهد، که خاطره‌ی ویران‌گرِ فقدانِ تاسف‌برانگیز و جبران‌نشدنیِ والدِ جنسِ مخالفش بازتولید شود، خودش زودتر دست به کار می‌شود. می‌رود تا روانده نشود. می‌گویم حواست باشد آغوشت همیشه باز باشد. می‌گویم حواست باشد همیشه روی طول موج‌های مختلف ارتباط‌تان، یک فرکانس امن، یک فرکانس بی‌حاشیه، یک فرکانس بی‌شوخی و رک و جدی باز نگه داری. می‌گویم حواست باشد ایرما برای نگه‌داشتن این مرغِ پران، همیشه دستی پنهان داشته باشی که موهای روی پیشانی‌اش را به مهر کنار بزنی، همیشه چشم‌هایی داشته باشی که وسط بازی، نگران نگاهش کنی. می‌گویم یادت بماند هی ناغافل بوسه‌ای روی گونه‌هایش بنشانی. می‌گویم این‌ جوری است که حالا که به دامت افتاده، حالا که بلدی این همه نامحسوس دام ببافی، جوری که نفهمد مرزهای تنت، روحت تا کجاهای پیرامونش را گرفته، حالا که بلدی نخِ باریک و نامحسوس بادبادک را جوری نگه داری دستت که هم گیر باشد و هم نباشد، حواست باشد به این چیزها. سید را این‌جوری باید برای خودت تا ابد نگه داری. شهرزادش باش. تودرتو، بی‌تکرار، ممتد.